وبلاگ من

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

برگ زرد گناه

02 بهمن 1393 توسط طاهری


پیامبر دستش را به شاخه خشکیده درخت گرفته
بود و آن را تکان می داد.

برگ های زرد شاخه، مثل باران بر زمین می ریخت.
یکی از یاران پیامبر به نام سلمان، با تعجب به ایشان نگاه کرد، با خود گفت:

چرا پیامبر با شاخه درخت بازی می کند؟
از پیامبر شنیده بود که نباید وقت را به کارهای بیهوده گذراند؛

به همین دلیل، از روی کنجکاوی از پیامبر پرسید:
ای رسول خدا! چرا این شاخه رو تکون تکون می دید؟

پیامبر مثل همیشه با تبسمی شیرین، مثل یک دوست
او را نگاه کردند و فرمودند:

برگ های این درخت، مثل گناه های آدم مؤمنه که وضومی گیره
و نماز رو آن طور که خدا دوست داره، می خوانه.

سلمان، به یک عالمه برگ زرد و خشک شده ای که
پای درخت جمع شده بود، نگاهی کرد و در حالی که دلش هوای
نماز خواندن کرده بود، رفت تا وضو بگیرد و نماز بخواند.


مطلب قبلی
مطلب بعدی
 2 نظر

موضوعات: پیامبر(ص) لینک ثابت

نظر از: لبخندها وگریه های یک طلبه [عضو] 
  • لبخندها و گریه های یک طلبه

ما عاشق محمدیم


الحاقیات:
  • 1_20150119_201431.jpg - ضمیمه یافت نشد!
1393/11/02 @ 19:43
نظر از: لبخندها وگریه های یک طلبه [عضو] 
  • لبخندها و گریه های یک طلبه

سلام علیکم

بروزیم.

1393/11/02 @ 19:42


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

وبلاگ من

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • اعياد
  • حضرت معصومه(س) اسوه عفت و طهارت
  • سیره بزرگان
  • خدا
  • عرفه
  • دلنوشته
  • حضرت علی(ع)
  • قرآن
  • پیامبر(ص)
  • پژوهش
  • حضرت زهرا(س)
  • ماه رجب
  • ماه رمضان
  • تفسیر

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس